عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



(..')/♥ ♥('..) .\♥/. = .\█/. _| |_ ♥ _| |_ ________________@@@@@ ______________@@@@@ ______________@@@@@ ______________@@@@@ ______________@@@@@ ______________@@@@@ ______________@@@@@ ______________@@@@@ ______________@@@@@ __@@@@@@@@@@@@ __@@@@@@@@@@@@ _________________ _______@@@@@@@ ____@@@@@@@@@@@ ___@@@@@_____@@@@@ __@@@@@_______@@@@@ _@@@@@_________@@@@@ _@@@@@_________@@@@@ _@@@@@_________@@@@@ __@@@@@_______@@@@@ ___@@@@@_____@@@@@ ______@@@@@@@@@@ _________@@@@@@ _________________________ __@@@@_____-_____@@@@ ___@@@@_________@@@@ ____@@@@_______@@@@ _____@@@@_____@@@@ ______@@@@___@@@@ _______@@@@__@@@@ ________@@@@@@@@ _________@@@@@@@ __________@@@@@@ ___________@@@@@ ____________@@@@ ______________________ _____@@@@@@@@@@@ _____@@@@@@@@@@@ ________________@@@@@ ________________@@@@@ ________________@@@@@ ____@@@@@@@@@@@@ ____@@@@@@@@@@@@ ________________@@@@@ ________________@@@@@ ________________@@@@@ ____@@@@@@@@@@@@ ____@@@@@@@@@@@@ نگران نباش ، نفرینت نمیکنم ! همین که دیگر جایت در دعاهایم خالیست ، برایت کافیست

به نظر شما عشق اول بهترین عشقه؟

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عاشق همیشه تنها سالارو آدرس hamedsalar.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

با تشکر:عاشق همیشه تنها سالار







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 16
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 43
بازدید ماه : 449
بازدید کل : 22048
تعداد مطالب : 124
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1



آهنگ

آمار مطالب

:: کل مطالب : 124
:: کل نظرات : 80

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 16
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 43
:: بازدید ماه : 449
:: بازدید سال : 1018
:: بازدید کلی : 22048

RSS

Powered By
loxblog.Com

قواعد زندگی آسونه -عاشق نشو تا بتونی زندگی کنی-09215805586

داستان تمام آسمان
دو شنبه 16 بهمن 1390 ساعت 23:57 | بازدید : 213 | نوشته ‌شده به دست سالار | ( نظرات )

پسری جوان که یکی از مریدان شیفته شیوانا بود، چندین سال نزد استاد معرفت درس معرفت و عشق می آموخت. شیوانا نام او را “ابر نیمه تمام” گذاشته بود و به احترام استاد بقیه شاگردان نیز او را به همین اسم صدا می کردند.روزی پسر نزد شیوانا آمد و گفت که دلباخته دختر آشپز مدرسه شده است و نمی داند چگونه عشقش را ابراز کند!؟پسر گفت : هر جا می روم به یاد او هستم. وقتی می بینمش نفسم می گیرد و ضربان قلبم تند می شود.

برای خواندن ادامه داستان به ادامه مطلب بروید

 



:: موضوعات مرتبط: داستان , ,
:: برچسب‌ها: داستان , داستان تمام آسمان , داستان جالب , داستان شیوانا , داستان عاشقانه , داستان عبرت آموز , داستان عشاق , داستان عشقی , داستان معنای واقعی عشق , داستان های پند آموز شیوانا , داستان های کوتاه , داستان پند آموز , داستان کوتاه , داستان کوتاه انتهای زندگی , داستانها , داستانک , شیوانا , قصه , قصه ش ,
|
امتیاز مطلب : 42
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
:: ادامه مطلب ...
داستان عاشقانه آوا و پسر سرطانی
یک شنبه 16 بهمن 1390 ساعت 23:52 | بازدید : 189 | نوشته ‌شده به دست سالار | ( نظرات )

همسرم با صدای بلندی گفت : تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فرو کنی ؟ میشه بیای و به دختر جونت بگی غذاشو بخوره ؟ روزنامه را به کناری انداختم و بسوی آنها رفتم . تنها دخترم آوا به نظر وحشت زده می آمد و اشک در چشمهایش پر شده بود .

بقیه داستان را در ادامه مطلب بخوانید



:: موضوعات مرتبط: داستان , ,
:: برچسب‌ها: , آرشیو و منبع داستان عاشقانه , بهترین داستانهای آموزنده عاشقانه , جدیدترین داستانهای عاشقانه , داستان آوا و پسر سرطانی , داستان با موضوع عشق و محبت , داستان جالب , داستان عاشقانه توپ , داستان عاشقانه جدید , داستان عاشقانه خیلی جدید , داستان عاشقانه غمگین , داستان عاشقانه و آموزنده , داس ,
|
امتیاز مطلب : 41
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
:: ادامه مطلب ...
اشعار جدید و بسیار زیبای غمگین و احساسی
یک شنبه 16 بهمن 1390 ساعت 23:46 | بازدید : 223 | نوشته ‌شده به دست سالار | ( نظرات )

Lafzan com 1283 اشعار جدید و بسیار زیبای غمگین و احساسی

بی تو تنها گریه کردم تو شبای بی ستاره
انتظار تو کشیدم تا که برگردی دوباره
در غروب رفتنت ، لحظه هایم را شکستم
زیر بارون جدایی با خیال تو نشستم
پشت شیشه روز و شب ، دل به بارون می سپارم
من برای گریه هام ، چشمه ها رو کم می یارم
انتظار با تو بودن منو از پا درمیاره
ترس از این دارم که بی تو ، تا ابد چشام بباره
.

بقیـــــه اشعار بسیـــار زیبا در ادامه مطلب



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
:: برچسب‌ها: اشعار غمگین , شعر زیبا با موضوع غم و غصه , شعر عاشقانه 91 , شعر عاشقانه در مورد تنهایی و بیکسی , شعر عاشقانه در مورد مرگ معشوق , شعر غمناک , شعر غمگین , شعرهای عاشقانه باحال و خوندنی , قشنگترین شعرهای عاشقانه غمناک ,
|
امتیاز مطلب : 49
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
:: ادامه مطلب ...
عشق یا هوس
شنبه 15 بهمن 1390 ساعت 1:35 | بازدید : 391 | نوشته ‌شده به دست سالار | ( نظرات )

خیلی از ما جوون ها کسی رو دوست داریم،میگیم عاشق طرفمون هستیم،میگیم بهش عشق می ورزیم.کدوم یک

از ما شده تاحالا به این کلمه عشق،عمیق و محتوایی فکر کنیم،اصلا عشق چیه!!!؟؟؟عشق یعنی محبت کردن؟؟

عشق یعنی بغل کردن و بوس کردن؟؟؟عشق واسه هیچ کدوم از ما جوون ها معنی عمیق پیدا نکرده.ما راه را اشتباه

داریم میریم.ما جوونها داریم عشق و هوس را اشتباه میگیریم.ما هوس،شهوت و غرایز جنسیمون را با عشق

عوضی گرفتیم.تا حالا شده به این فکر کنید که چقدر به طرف مقابلتون عشق پاک و ناب داشتین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تا حالا شده به این فکر کنید که طرف مقابلتون را واسه چی میخواین؟؟؟؟بعضی از ما جوونها داریم هوس بازی

میکنیم با لباس عشق!عشق:بغل کردن،محبت کردن،بوس کردن و...نیست.عشق یک حس دوست داشتن ماوراءیی

هست که دنیا در مقابلش بی ارزش باشه.عشق یعنی محبت و دوست داشتنی که ما را به عشق به خدا نزدیک

کنه.عشق یک عمل یا حرف نیست که بگی عاشقت هستم و محبت کنی،بلکه باید خودت را پیدا کنی.کدوم یک از

شما به معنای این عشق رسیده اید؟؟؟کدوم یک از شما این حس واقعی عشق را تجربه کرده؟؟؟کدوم یک از شما به

عشق پاک و خدایی رسیده؟؟؟جوونها از من کوچکتر داشته باشید که نگاهمون را به عشق،هوس و خدا عوض

کنیم و صداقت در عشق و محبتمان داشته باشیم نه پنهان کاری و هوس بازی به عنوان عشق.



:: موضوعات مرتبط: دل نوشته , ,
|
امتیاز مطلب : 46
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
چه ساده شکست
شنبه 15 بهمن 1390 ساعت 1:30 | بازدید : 214 | نوشته ‌شده به دست سالار | ( نظرات )

چه ساده شکست و رفت دلی را که فقط برای او می تپد ، باورش مشکل است با دوریش چه کنم؟تا کی در انتظار دیدتارش؟


 

تا کی در انتظار شنیدن آهنگ صدایش؟تا کی با گریه شب هایم را به سحر رساندم؟تا کی نبودنش و ندیدنش آزارم خواهد داد؟


 

چیست این زندگی؟مقصودش چیست؟انتهایش نصیب کیست؟این را با تمام وجود می گویم که ای زندگی هرچه خواهی با من کن اما این را بدان تا


 

ابد با خاطره هایش زندگی خواهم کرد ، آری توانستی از من جدایش کنی جسمش را از جسمم جدا کردی ، اما افسوس که هیچگاه روحش از من


 

جدا نخواهد شد ، با عشقش چنان زنجیری ساخته ام و بر گردن افکنده ام که هیچگاه از هم نخواهد گسست دل در گرو مهربانی اش با لذت دنیا


 

خداحافظی کرد ، می دانم سرنوشت چنین نوشت و تو ای روزگار بی رحم چنین کردی ، با خود چه پنداشتی ؟ پندارت این بود که اگر او را از من


 

بگیری همه چیز تمام خواهد شد ری زندگی را از من گرفتی آرامشم را صلب کردی دوریش عذابم می دهد می دانم در انتها نیز از غم فراقش در


 

گوشه ای از قبرستان تاریک و سرد دفن خوام شد اما این را بدان تا آنگاه که دلی در سینه دارم او را خواهم پرستید با ذره ذره وجودم مگر این که با


 

پتک زمانه سینه ام بدری و دل از وجودم جدا کنی آن روز همان روز مرگ است روزی که روح از تنم جدا شده ، روزی که یادش را از دل بیرون کنم


 

روح از جان بیرون کرده ام و اما تو ای ستاره ی شبهای تیره و تاریکم تنهایم گذاشتی ولی بدان که تا همیشه مرحم و محرم دلم خواهی ماند و جزء


 

تو هیچکس  در کوچه پس کوچه های دلم جایی نخواهد یافت این دل تا بی نهایت تقدیم به توست. تقدیم به تویی که همواره یادت آرامش بخش زندگیست



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 47
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
دو خط موازی
شنبه 15 بهمن 1390 ساعت 1:7 | بازدید : 218 | نوشته ‌شده به دست سالار | ( نظرات )

 داستان عاشقانه خط موازی smstak.com

دو خط موازی زائیده شدند . پسرکی در کلاس درس آنها را روی کاغذ کشید.

آن وقت دو خط موازی چشمشان به هم افتاد .
و در همان یک نگاه قلبشان تپید .
و مهر یکدیگر را در سینه جای دادند .

 

 

خط اولی گفت :
ما میتوانیم زندگی خوبی داشته باشیم .
و خط دومی از هیجان لرزید .
خط اولی گفت و خانه ای داشته باشیم در یک صفحه دنج کاغذ .
من روزها کار میکنم.میتوانم بروم خط کنار یک جاده دور افتاده و متروک شوم ، یا خط کنار یک نردبام .

خط دومی گفت : من هم میتوانم خط کنار یک گلدان چهار گوش گل سرخ شوم ، یا خط کنار یک نیمکت خالی در یک پارک کوچک و خلوت .

خط اولی گفت : چه شغل شاعرانه ای و حتما زندگی خوشی خواهیم داشت .
در همین لحظه معلم فریاد زد : دو خط موازی هیچ وقت به هم نمی رسند .
و بچه ها تکرار کردند : دو خط موازی هیچ وقت به هم نمی رسند .

دو خط موازی لرزیدند . به هم دیگر نگاه کردند . و خط دومی پقی زد زیر گریه . خط اولی گفت نه این امکان ندارد حتما یک راهی پیدا میشود . خط دومی گفت شنیدی که چه گفتند . هیچ راهی وجود ندارد ما هیچ وقت به هم نمی رسیم و دوباره زد زیر گریه .
خط اولی گفت : نباید ناامید شد . ما از صفحه خارج میشویم و دنیا را زیر پا میگذاریم . بالاخره کسی پیدا میشود که مشکل ما را حل کند .
خط دومی آرام گرفت و آن دو اندوهناک از صفحه کاغذ بیرون خزیدند از زیر کلاس درس گذشتند و وارد حیاط شدند و از آن لحظه به بعد سفرهای دو خط موازی شروع شد .

آنها از دشتها گذشتند …
از صحراهای سوزان …
از کوهای بلند …
از دره های عمیق …
از دریاها …
از شهرهای شلوغ …
سالها گذشت وآنها دانشمندان زیادی را ملاقات کردند .

ریاضی دان به آنها گفت : این محال است .هیچ فرمول ریاضی شما را به هم نخواهد رساند . شما همه چیز را خراب میکنید .

فیزیکدان گفت : بگذارید از همین الان ناامیدتان کنم .اگر می شد قوانین طبیعت را نادیده گرفت ، دیگر دانشی بنام فیزیک وجود نداشت .

پزشک گفت : از من کاری ساخته نیست ، دردتان بی درمان است .

شیمی دان گفت : شما دو عنصر غیر قابل ترکیب هستید . اگر قرار باشد با یکدیگر ترکیب شوید ، همه مواد خواص خود را از دست خواهند داد .

ستاره شناس گفت : شما خودخواه ترین موجودات روی زمین هستید رسیدن شما به هم مساویست با نابودی جهان . دنیا کن فیکون می شود سیارات از مدار خارج میشوند کرات با هم تصادم می کنند نظام دنیا از هم می پاشد . چون شما یک قانون بزرگ را نقض کرده اید .

فیلسوف گفت : متاسفم … جمع نقیضین محال است .
و بالاخره به کودکی رسیدند کودک فقط سه جمله گفت :

شما به هم می رسید .
نه در دنیای واقعیات .
آن را در دنیای دیگری جستجو کنید .

دو خط موازی او را هم ترک کردند و باز هم به سفرهایشان ادامه دادند .
اما حالا یک چیز داشت در وجودشان شکل می گرفت .
« آنها کم کم میل رسیدن به هم را از دست می دادند »
خط اولی گفت : این بی معنیست .
خط دومی گفت : چی بی معنیست ؟
خط اولی گفت : این که به هم برسیم .
خط دومی گفت : من هم همینطور فکر میکنم و آنها به راهشان ادامه دادند .

یک روز به یک دشت رسیدند . یک نقاش میان سبزه ها ایستاده بود و بر بومش نقاشی میکرد .
خط اولی گفت : بیا وارد آن بوم نقاشی شویم و از این آوارگی نجات پیدا کنیم .
خط دومی گفت : شاید ما هیچوقت نباید از آن صفحه کاغذ بیرون می آمدیم .
خط اولی گفت : در آن بوم نقاشی حتما آرامش خواهیم یافت .
و آن دو وارد دشت شدند و روی دست نقاش رفتند و بعد روی قلمش .

نقاش فکری کرد و قلمش را حرکت داد
و آنها دو ریل قطار شدند که از دشتی می گذشت و آنجا که خورشید سرخ آرام آرام پایین می رفت سر دو خط موازی عاشقانه به هم رسیدند.

 



:: موضوعات مرتبط: داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 45
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تحمل درد عشق
سه شنبه 6 دی 1390 ساعت 18:29 | بازدید : 165 | نوشته ‌شده به دست سالار | ( نظرات )

روزی شیوانا پیر معرفت یکی از شاگردانش را دید

که زانوی غم بغل گرفته و گوشه ای غمگین نشسته است.

شیوانا نزد او رفت و جویای حالش شد…

 

شاگرد لب به سخن گشود و از بیوفایی یار صحبت کرد

 ادامه داستان در ادامه مطلب....



:: موضوعات مرتبط: داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 44
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
:: ادامه مطلب ...
اس ام اس عاشقانه
یک شنبه 6 آذر 1390 ساعت 13:33 | بازدید : 245 | نوشته ‌شده به دست سالار | ( نظرات )

 

پیامك های زیبا و عشقی جالب..

پیامك های زیبا و عشقی|http://parsnaz.ir/news_cats_8.html


کابوس نبودی که رهایت بکنم / از خاطره عشق جدایت بکنم

آنقدر عزیزی که دلم می خواهد / هر چیز که دارم فدایت بکنم

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 


ای کاش نگاه خسته را خوابی بود / یا در شب بی ستاره مهتابی بود

ما مثل دو کاج دور از هم هستیم / ای کاش که بین من و تو تابی بود

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

می سپارم به نسیم ، بوسه از جنس بلور / دل من تنگ تو باز ، باد در حال عبور

بوی چشمان تو را میرساند به مشام / می دهد آرامش ، به دل نا آرام


 



:: موضوعات مرتبط: اس ام اس , ,
|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
:: ادامه مطلب ...
دل نوشته(4)
سه شنبه 24 آبان 1390 ساعت 11:53 | بازدید : 252 | نوشته ‌شده به دست سالار | ( نظرات )

 

((ساده می گویم عزیزم دل بریدن ساده نیست چشمهای مهربانت را ندیدن ساده نیست از زمان رفتنت خورشید را گم کرده ام ناله های ابر را هر شب شنیدن ساده نیست.......))

همیشه در قلب منی...

همه میگن فراموشت کنم اما اونها از دل من چه میدانن که میگن تورا فراموش کنم...

هر روز که تورا میبینم یک آه سرد میکشم ...یعنی این آهی که من میکشم گریبان اونها رو نمی گیره....

حالا حروف آدمها بزرگ را می فهمم که میگن که ای کاش همیشه کودک بودیم...

 

                                                    عاشق همیشه تنها سالار



:: موضوعات مرتبط: دل نوشته , ,
|
امتیاز مطلب : 51
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
عشق یعنی...؟
سه شنبه 24 آبان 1390 ساعت 11:51 | بازدید : 200 | نوشته ‌شده به دست سالار | ( نظرات )

آپلودسنتر آپ98

عشق یعنی یادی از یک خاطره
فکر کردن در کنار پنجره
راه رفتن دست در دست کسی
دیدن نوری به خواب شب پره

عشق یعنی بی دلی، دلدادگی
عشق یعنی سوختن ، پروانگی
راه رفتن در میان صیدها
عشق یعنی همچو من دیوانگی



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 65
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
همه چیز را یاد گرفته ام !
جمعه 6 آبان 1390 ساعت 12:59 | بازدید : 171 | نوشته ‌شده به دست سالار | ( نظرات )

 

 

 

همه چیز را یاد گرفته ام !
 
 
همه چیز را یاد گرفته ام !
 
یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم
 
یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم ..بی صدا کنم
 
تو نگرانم نشو !!
 
همه چیز را یاد گرفته ام !
 
یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی !
 
یاد گرفته ام ….نفس بکشم بدون تو……و به یاد تو !
 
یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن…
 
و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم !
 
تو نگرانم نشو !!
 
همه چیز را یاد گرفته ام !
 
یاد گرفته ام که بی تو بخندم…..
 
یاد گرفته ام بی تو گریه کنم…و بدون شانه هایت….!
 
یاد گرفته ام …که دیگر عاشق نشوم به غیر تو !
 
یاد گرفته ام که دیگر دل به کسی نبندم ….
 
و مهمتر از همه یاد گرفتم که با یادت زنده باشم و زندگی کنم !
 
اما هنوز یک چیز هست …که یاد نگر فته ام …
 
که چگونه…..!
 
برای همیشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم …
 
و نمی خواهم که هیچ وقت یاد بگیرم ….
 
تو نگرانم نشو !!
 
فراموش کردنت” را هیچ وقت یاد نخواهم گرفت"
" میرسد روزی که بی هم میشویم یک به یک از جمع هم کم میشویم /میرسد روزی که ما در خاطرات موجب خندیدن و غم میشویم / گاه گاهی یاد ما کن ای رفیق میرسد روزی که بی هم میشویم "
...
 


:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 66
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
دوست داشتن واقعی...
جمعه 6 آبان 1390 ساعت 12:53 | بازدید : 194 | نوشته ‌شده به دست سالار | ( نظرات )

 

 

 

وقتی کسی رو دوست داری، حاضری جونتو فداش کنی. حاضری دنیاتو بدی، فقط یک بار نگاش کنی!

به خاطرش داد بزنی، به خاطرش دروغ بگی. رو همه چی خط بکشی، حتی رو برگ زندگی!

وقتی کسی تو قلبته، حاضری دنیا بد بشه. فقط اونی که عشقته، عاشقیو بلد بشه!

قید تموم دنیا رو به خاطر اون میزنی، خیلی چیزا رو میشکنی تا دل اونو نشکنی!

حاضری که بگذری از دوستای امروز و قدیم، اما صداشو بشنوی شب از میون دوتا سیم!

حاضری قلب تو باشه پیش چشای اون گرو، فقط خدانکرده اون یه وقت بهت نگه برو!

حاضری هرچی دوست داری، به خاطرش رها کنی. حسابتو حسابی از مردم شهر جداکنی!

حاضری مسخرت کنن تموم آدمای شهر، اما نبینی اون باهات کرده واسه یه لحظه قهر!

حاضری هرجا بری به خاطرش گریه کنی، بگی که محتاجشیو به شونه هاش تکیه کنی!

حاضری که به خاطر خواسته ی اون دیوونه شی، رو دست مجنون بزنی، با غصه ها هم خونه شی!

حاضری مردم همشون تو رو بادست نشون بدن، دیوونه های دوره گرد واسه تو دست تکون بدن!

حاضری که بگذری از شهرت و اسم وآبروت، مهم نباشه که کسی بخواد بشینه روبروت!

وقتی کسی تو قلبته،یه چیز قیمتی داری. دیگه به چشمت نمیاد، اگه که ثروتی داری!

حاضری هرچی بشنوی، حتی اگه سرزنشه. به خاطر اون کسی که خیلی برات با ارزشه!

حاضری هرروز سر اون با آدما دعوا کنی، غرورتو بشکنیو باز خودتو رسوا کنی!

حاضری هرکی جز اونو ساده فراموش بکنی، پشت سرت هرچی میگن چیزی نگی گوش بکنی!

حاضری هرچی که داری بیان و ازتو بگیرن، پرنده های شهرتون دونه به دونه بمیرن!

وقتی کسی رو دوست داری، صاحب کلی ثروتی. نذار که از دستت بره، این گنج خیلی قیمتی!



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 44
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
یک شاخه گل سرخ برای غمم(8و9وپایانی)
شنبه 30 مهر 1390 ساعت 14:26 | بازدید : 223 | نوشته ‌شده به دست سالار | ( نظرات )

                                                                                                                                                                                       8+9+10

بهانه از جا برخاست . مقابل نیاز ایستاد و با صدای بغض آلود که می لرزید گفت :
- من حاضر نیستم به تو لذت بدهم . به همین دلیل جسد یک مرده، مثل یک مجسمه سرد و بی روح تسلیمت میشوم بیا بیا مرا تصاحب کن مرا نه . یک مجسمه را یک مرده را .

 

 



:: موضوعات مرتبط: داستان , رمان , ,
|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
:: ادامه مطلب ...
یک شاخه گل سرخ برای غمم(قمسمت6و7)
شنبه 30 مهر 1390 ساعت 14:24 | بازدید : 248 | نوشته ‌شده به دست سالار | ( نظرات )


                                                                                                                                                                                           6+7-

متشکرم ...
لیلی از شرم سرخ شد و گفت :
- ولی من تعارف نمی کنم شما الان به این پول احتیاج دارید .
امیر سعی کرد بر غرورش غلبه کند و پول را برای نجات برادرش بگیرد .اما نتوانست دندانهایش را به هم فشرد :
- نه ... نمی توانم بگیرم .



:: موضوعات مرتبط: داستان , رمان , ,
|
امتیاز مطلب : 41
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
:: ادامه مطلب ...
شخه گلی برای غمم(قسمت4و5)
شنبه 30 مهر 1390 ساعت 14:22 | بازدید : 222 | نوشته ‌شده به دست سالار | ( نظرات )

                                                                                                                            4+5

افکار گوناگونی به مغز بهانه هجوم می آورد که هول انگیزتر از همه ورشکستگی پدرش بود . او قادر نبود به فقر و بدبختی و تهیدستی بیاندیشد . او که عمری در نعمت و ثروت زندگی کرده بود ، او که همیشه از بهترین و مرفه ترین وسایل زندگی برخوردار شده بود ، اینک برایش سخت بود که بپذیرد باید بقیه عمر را یا لااقل سالهای درازی را با فقر و تهیدستی بسر برد .

 



:: موضوعات مرتبط: داستان , رمان , ,
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
:: ادامه مطلب ...

تعداد صفحات : 9